Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آنا»
2024-05-03@17:33:13 GMT

روایت هراس انگیز هویدا از فرح دیبا

تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۴۹۱۷۹

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، دوران نوزده ساله زندگی مشترک محمدرضا پهلوی و فرح دیبا را باید دوران تثبیت قدرت پهلوی دوم دانست. دورانی که وی اقدام به اجرای بندهای نوزده گانه انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم و در کنار آن برگزاری جشن‌های متعدد کرد.

درباره اقدامات فرح پهلوی نظرات گوناگون مطرح است، اما روایت امیر عباس هویدا سی و هفتمین نخست وزیر ایران روایت دست اول و صریحی از خاندان پهلوی به خواننده می‌دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پرویز راجی، آخرین سفیر ایران در لندن، در خاطرات خود نوشته است: در دیداری که با هویدا در ۱۲ مرداد ۱۳۵۶ داشتم از او راجع به نقش تعدیل‌کننده شهبانو در تصمیم‌گیری‌های شاه سؤال کردم، او جواب داد: «متأسفانه اطراف شهبانو را افرادی جاه‌‎طلب و بی‌رحم گرفته‌اند که فکر و ذهن او را شدیدا تحت تأثیر خود قرار داده‌اند. به همین جهت نیز شاهنشاه به من دستور داده که هر نامه‌ای با امضای هوشنگ نهاوندی (رئیس دفتر فرح) به دستم رسید، به جز آن‌ها که مربوط به امور هنری و وظایف سازمان‌های تحت سرپرستی شهبانوست، بقیه را پاره کنم و دور بریزم و بعد اضافه کرد: من مطمئنم که اگر روزی شهبانو بخواهد بر این مملکت حکومت کند، همه ما را در عرض چند ساعت قلع و قمع خواهد کرد.

فرح پهلوی

فرح دیبا همسر سوم محمدرضا پهلوی در ۲۲ مهر ۱۳۱۷ خورشیدی در تبریز متولد شد. پس از اخذ مدرک دیپلم به فرانسه رفت و در رشتۀ معماری در دانشکدۀ هنر‌های زیبا مشغول تحصیل شد.  او از روز ۲۹ آذرماه سال ۱۳۳۸ که با شاه ازدواج کرد تا ۲۶ دی ۱۳۵۷ که در آستانه پیروزی انقلاب همراه همسرش از ایران گریخت، «ملکه ایران» بود.

انگیزه ازدواج و طلاق شاه و فوزیه در پرده ابهام ماند، ازدواج شاه با ثریا بسیار روشن بود؛ خاندان سلطنت وارث می‌خواست بدین ترتیب ایل ثریا اسفندیاری بختیاری جای خود را به طایفه فرح دیبا داد، برای به دنیا آوردن فرزند آن هم پسر. شیوه موروثی سلطنت، در عمل هیچ جایی برای دفاع از حقوق زن باقی نگذاشته بود. سرانجام ولیعهد به دنیا آمد، رضا پهلوی؛ آنکه سلطنتش تقدیر نبود.

در طول بیش از نیم قرن سلطنت خاندان پهلوی بر ایران هیچ زنی به اندازه فرح پهلوی سومین و آخرین همسر شاه، نقشی چنان حساس و سرنوشت ساز در تاریخ حیات سیاسی ایران بازی نکرده است.

هر چند اشرف پهلوی بیش از بیست سال از دوران سلطنت برادرش، نقش زن اول را در سیاست ایران بازی می‌کرد و نقش فرح محدود به ده سال آخر سلطنت شاه بود، ولی وقایع این ده سال آخر که به انقلاب اسلامی ایران و برچیده شدن اساس رژیم سلطنتی در ایران انجامید، از چنان اهمیتی برخوردار است که جا دارد را به عنوان زن شماره یک دوران سلطنت پهلوی‌ها در آخرین دهه سرنوشت ساز سلطنت این خاندان به شمار آوریم.

فرح در مهرماه سال ۱۳۱۷ در یک خانواده متوسط از یک پدر آذربایجانی و مادری گیلانی در بخارست پایتخت رومانی به دنیا آمد. پدر فرح، سهراب دیبا افسر ارتش بود که هنگام تولد فرح برای انجام مأموریتی در رومانی، که در آن زمان رژیم سلطنتی داشت به سر می‌برد. فرح در کودکی پدر را از دست داد و با مادرش راهی تهران شد.

فرح در تهران تحت سرپرستی مادر و با مراقبت و حمایت دائی بزرگ شد و در مصاحبه‌ای با یک خانم روزنامه نگار انگلیسی از دوران کودکی خود چنین یاد می‌کند: من تنها بچه بودم، اما یک پسردایی داشتم که با هم در یک خانه بزرگ شدیم و برای من مثل برادر بود... مادرم آن وقت‌ها هم اجازه می‌داد کار‌هایی را بکنم که این روز‌ها برای دختر ایرانی طبیعی است.

اما آنوقت‌ها نبود. مثلاً اجازه داد وارد پیشاهنگی شوم و با دختر‌های دیگر به اردوگاه و این جور جا‌ها بروم. پیشاهنگ‌های پسر هم بودند که آن طرف اردوگاه بودند. این نوع فعالیت‌ها در آن زمان برای دختر‌ها یک چیز عادی نبود.

فرح تحصیلات خود را در تهران، ابتدا در مدرسه ایتالیایی‌ها و سپس مدرسه ژاندارک و دبیرستان رازی به انجام رساند و برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام شد.

فرح در رشته معماری مشغول تحصیل شد و ضمن تحصیل، با گروه‌های دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه که در آن زمان بیشتر گرایش‌های چپی داشتند محشور شد.

نزدیکی بین آن دو، بالطبع در گرایش و کشش او به سمت این فعالیت‌ها بی تأثیر نبود. در این که فرح تا چه اندازه در فعالیت‌های گروه‌های دست چپی در فرانسه درگیر شده و اعتقادات کمونیستی که به او نسبت می‌دهند تا چه اندازه عمق داشته است، اظهار نظر قاطعی نمی‌توان کرد، زیرا خود او نه در خاطراتش از زندگی دانشجوئی در فرانسه، به این موضوع اشاره‌ای می‌کند که انتظار آن هم در زمان انتشار این کتاب نمی‌رفت و نه در مصاحبه هائی که بعد از انقلاب از وی منتشر شده کمترین اشاره‌ای به این مطلب دیده می‌شود.

فرح هنگام تحصیل در پاریس از نظر تأمین هزینه تحصیل و اقامت خود در پاریس در مضیقه بود در تنگنای مالی بودن او و شرایط فکری آن زمان در سیطره چپ قرار داشت موجب شده است که احتمال نفوذ افکار چپ بر فرح دور از ذهن نباشد.

من در فرانسه بودم شاه ثریا را طلاق داد و من از جمله کسانی بودم که خیلی از این موضوع ناراحت شدم، زیرا ثریا را دوست داشتم. بعد از طلاق ثریا مطبوعات فرانسه مرتباً درباره اینکه شاه در جستجوی دختری برای عروسی با اوست مطالبی می‌نوشتند و اسامی کسانی را به عنوان نامزد احتمالی شاه عنوان می‌نمودند در اقامتگاه دانشجویی ما هم این موضوع بر سر زبان‌ها بود و دانشجویان دیگر اعم از فرانسوی یا ایرانی، حتی پیش از اینکه فکر ازدواج با شاه به مخیله من خطور کند می‌گفتند چرا تو زن آینده شاه نباشی.

فرح اولین ملاقات خود را با شاه در یک مجلس پذیرائی که از طرف سفارت ایران در پاریس ترتیب داده شده بود خوب به خاطر می‌آورد در این مجلس عده‌ای از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه به حضور شاه معرفی شدند که فرح یکی از آن‌ها بود.

فرح می‌گوید: شاه از اکثر دانشجویان سئوالاتی درباره رشته تحصیلی آنان می‌کرد و از من هم پرسید در چه رشته‌ای تحصیل می‌کنی؟ پاسخ دادم معماری. شاه با کمی تعجب گفت:  فکر نمی‌کنی برای یک زن کار نادری باشد؟ پاسخ دادم: چرا، همین طور است. در این ملاقات کوتاه نه شاه فکر می‌کرد که روزی این همسر او و ملکه ایران خواهد شد و نه برای فرح با همه شوخی‌هایی که در محیط دانشجوئی با او می‌کردند چنین چیزی قابل تصور بود.

دو ماه بعد از این ملاقات، فرح برای گذراندن تعطیلات تابستانی به تهران آمد و عمویش اسفندیار دیبا که در آن موقع در دربار کار می‌کرد او را برای گرفتن یک بورس تحصیلی به اردشیر زاهدی معرفی کرد. 

اردشیر زاهدی که در آن موقع داماد شاه بود دفتری در دربار داشت و ضمن سایر کار‌ها به امور دانشجویان ایرانی در خارج هم رسیدگی می‌کرد. اردشیر زاهدی از قیافه و هیکل متناسب و طرز صحبت این دختر خیلی خوشش آمد و او را برای همسری شاه مناسب تشخیص داد. فردای همان روز شهناز دختر شاه و همسر اردشیر زاهدی هم فرح را دید و پسندید و تمام داستان از همین جا آغاز شد. فرح بعد از مدتی به عنوان ملکه با شاه ازدواج کرد.

آنچه موقعیت فرح را در دربار پهلوی استحکام بخشید، تولد پسری در پایان نخستین سال ازدواج او با شاه بود که مشکل جانشینی شاه را حل کرد و فرح به عنوان مادر ولیعهد از مقام و موقعیت برتری برخوردار شد.

تولد دو دختر و یک پسر دیگر در سال‌های بعد به تدریج مقام فرح را به عنوان ملکه و بانوی اول ایران تثبیت کرد و نفوذ و قدرت او که به لقب جدید «شهبانو» ملقب شده بود از ملکه مادر و خواهران شاه پیشی گرفت، با وجود این فرح سعی می‌کرد از هرگونه برخورد و درگیری با مادر و خواهران شاه پرهیز کند و هرگز در رفتار احترام آمیز خود نسبت به آنها، مخصوصاً ملکه مادر شاه تغییری نداد.

فرح و اشرف در خاطرات خود با احترام متقابل از یکدیگر یاد کرده اند، ولی منکر این واقعیت نمی‌توان شد که اشرف به آسانی حاضر نبود موقعیت برتر خود را در دربار به نفع فرح از دست بدهد و از مداخلات خود در امور سیاسی دست بردارد. فرح هم تا آنجا که به او ارتباط نداشت در کار‌های اشرف مداخله نمی‌کرد، ولی در مسائلی که مربوط به زندگی خصوصی او یا تربیت فرزندانش می‌شد مانع دخالت اشرف و اطرافیان می‌شد.

منبع: پژوهشکده تاریخ معاصر، از طاووس تا فرح: جای پای زن در مسیر تاریخ معاصر ایران، محمود طلوعی

انتهای پیام/

منبع: آنا

کلیدواژه: فرح دیبا امیرعباس هویدا محمدرضا پهلوی اردشیر زاهدی فرح دیبا آن زمان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۴۹۱۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)

دهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته می‌شود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران می‌دانند. صدیقه‌ (روح‌انگیز) سامی‌نژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقش‌آفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.

به گزارش روزیاتو، نام روح‌انگیز سامی‌نژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خان‌بهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.

با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامی‌نژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.  

فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سال‌ها بی‌خبری و با تصاویری تکان‌دهنده از این ستاره سال‌های دور سینما واکنش‌های تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد:‌

زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سال‌های پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روح‌انگیز سامی‌نژاد مُرده است. من تا آن روز فکر می‌کردم روح‌انگیز سامی‌نژاد باید سال‌ها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامی‌نژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنج‌شنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامی‌نژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».

این کارگردان سینما همچنین گفته بود:

من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامی‌نژاد را در فیلم تهامی‌نژاد دیده بودم که گریه می‌کرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناس‌ترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلی‌های دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعه‌ای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.

عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخش‌هایی از آن آمده است:

وقتی‌ در سال‌ ۱۳۱۲ فیلمِ‌ «دختر لر» ساخته مشترک‌ خان‌بهادر اردشیر ایرانی‌ و عبدالحسین ‌سپنتا، که‌ صدیقه‌ سامی‌نژاد در آن‌ نقش‌ «گلنار» را بازی‌ می‌کرد، در تهران‌ نمایش‌ داده‌ شد، در میان‌ مردمی‌ که‌ برای‌ بار نخست‌ سیمای‌ یک‌ زن‌ ایرانی‌ را بر پرده سینما دیده‌ بودند واکنش‌های‌ ناگواری برانگیخت، که‌ به‌درستی‌ روشن‌ نیست‌ ــ و احتمالاً هیچ‌گاه‌ نیز معلوم‌ نخواهد شد ــ که‌ آیا خانم‌ صدیقه‌ سامی‌نژاد تصوری‌ از آن‌ واکنش‌ها در ذهن‌ داشته‌ است‌ یا خیر، و آیا اگر می‌داشت‌ حاضر به‌ ایفای نقش در آن‌ فیلم‌ می‌شد؟

گفته می‌شود که در آن مقطع آوانس‌ اوگانیانس‌ نیز کوشش‌هایی را در زمینه ساخت فیلم انجام می‌داد و در این‌باره بهارلو ادامه داده است:

به‌موازات‌ فعالیت‌های‌ سخت‌کوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین‌ سپنتا و خان‌بهادر اردشیر ایرانی‌ نیز برای‌ ساختن‌ نخستین‌ فیلم‌ مشترک‌ در هندوستان‌ در جست‌وجوی‌ بازیگر زنی‌ بودند که زبان‌ فارسی‌ بداند و نقش‌ «گلنار» را در فیلم‌ «دختر لر» بازی‌ کند. تا قبل‌ از دوره پهلوی‌ِ اول‌ بازی‌ زنانِ ‌مسلمان‌ در نمایش‌ها و تعزیه‌ها ممنوع‌ بود و بازیگران‌ زنی‌ که‌ در این‌ سال‌ها در فیلم‌های‌ اوگانیانس‌ و مرادی‌ ایفای‌ نقش‌ می‌کردند مانند مادام‌ سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین‌ ژوزف، زما اوگانیانس‌ و آسیا قسطانیان‌ (کوستانیان) از بانوان‌ ارمنی‌ بودند که‌ اکثر آن‌ها از صحنه تئاتر به ‌سینما آمده‌ بودند، به‌همین‌ دلیل‌ موانع‌ کم‌تری‌ بر سرِ راه‌ خود داشتند.

سپنتا موفق‌ شد صدیقه‌ (روح‌انگیز) سامی‌نژاد، همسر یکی‌ از کارکنان‌ کمپانی‌ امپریال فیلم‌ بمبئی، را که‌ از سیزده‌ سالگی‌ از کرمان‌ به هندوستان‌ رفته‌ بود مجاب‌ کند و با این‌ توضیح‌ که نام‌ او به‌عنوان‌ نخستین‌ بازیگر زن‌ در تاریخ ‌سینمای‌ ایران‌ ثبت‌ خواهد شد ــ که‌ شد ــ موافقت‌ او و شوهرش، دماوندی، را برای‌ بازی‌ در فیلمش‌ جلب‌ کند. بدین‌ ترتیب‌ گروه‌ هندی‌ ـ ایرانی‌ عبدالحسین‌ سپنتا و اردشیر ایرانی‌ کار خود را در هندوستان‌ آغاز کرد.

«دختر لر» نخستین‌ بار در سی‌ام‌ آبان‌ ۱۳۱۲ در دو سینمای‌ مایاک‌ (دیده‌بان) و سپه‌ بر پرده‌ آمد، و نمایش‌ آن، سال‌ بعد از دوم‌ مردادماه‌ ۱۳۱۳ در سینما مایاک‌ تکرار شد، و پس‌ از یک‌ ماه‌ از چهارم ‌آذر نمایش‌ آن‌ در سینما سپه‌ به‌ مدت‌ پنجاه‌ روز ادامه‌ یافت. سپس‌ با یک‌ دو هفته‌ وقفه‌ در همین‌سینما از نو بر پرده‌ رفت. استقبال‌ از فیلم‌ بسیار پُرشور بود و حتی‌ «مادر بزرگ‌های‌ خیلی‌ پیر» هم‌ رفتند تا سرگذشت‌ «دختر لر» را به‌چشم‌ ببینند.

 ایفای‌ نقش‌ گلنار در «دختر لر» موجب‌ شد که‌ صدیقه‌ سامی‌نژاد چنان انگشت‌نما و زبانزد خاص‌ و عام‌ شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.

سامی‌نژاد در سال‌ ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال‌ پس‌ از نمایش‌ «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامی‌نژاد با نام‌ «سینمای‌ ایران‌ از مشروطیت‌ تا سپنتا» حضور یافت‌ و به‌ روایت‌ زندگی‌ دشوار و پر از رنج خود پرداخت.

از تهامی‌نژاد نقل‌ شده است‌:

اغلب‌ به‌طور کنترل‌نشده‌ای‌ می‌خندید و در حالی‌که‌ اشک‌ در چشمانش‌ حلقه‌ زده‌ بود به‌ من‌ گفت‌ که‌ هنگام‌ اقامت‌ در هند ایرانی‌های‌ متعصب‌ او را مورد ضرب‌وشتم‌ قرارمی‌دادند و حتی‌ بطری‌ به‌طرفش‌ پرتاب ‌می‌کردند. به‌طوری‌که‌ همواره‌ مجبور بود همراه ‌با محافظ‌ از استودیو امپریال‌ فیلم‌ خارج‌ شود.

درباره این چهره مستند دیگری با نام «روح‌انگیز سامی‌نژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.

سامی‌نژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبه‌ای با ایسنا گفته بود:‌

بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آن‌ها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسل‌های دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آن‌ها به این موضوع توجه نکردند.

قدیمی‌های معروف، بریده‌اند و سعی می‌کنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سال‌ها به آن‌ها بی‌لطفی شده است و دل پرگلایه‌ای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که می‌توانست بازی کند. در یکی از برنامه‌های تلویزیونی هفت، بعد از سال‌ها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید می‌بینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمی‌توان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سال‌ها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او می‌توانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی می‌کرد چه اتفاقی می‌افتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بی‌غمی وجود نداشت، می‌توانست نقش یک پدر را بازی بکند.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • زبانزد شدن تجمل‌گرایی اشرف خواهر شاه + عکس و سند
  • تصویری غم‌انگیز از سقوط ارزش پول ایران!
  • ژست جالب هویدا بعد از برکناری ۷وزیر کابینه!
  • تصویری غم‌انگیز از سقوط ارزش ریال + عکس
  • دشمن از فرهنگ شهادت، هراس دارد
  • تصویری غم‌انگیز که زن روس، در خاک ایران ثبت کرد | بیچاره مردم!
  • تصویری غم‌انگیز از سقوط ارزش ریال در دستان گردشگر روس
  • هراس وزرای اسرائیلی از اعتراضات دانشجویی در آمریکا
  • مادر شاه چگونه رحیم علی خرم را به ثروت افسانه‌ای رساند؟
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)